می دانی ارباب؟!
ما را از کودکی به جدایی ها عـادت دادند
همان جایی که روی تخته سیاه می نوشتند:
خـوب ها ... بـدها
و من بـدترینِ بـدها هستـم
آری! قبول دارم بـد بودنـم را ...
امـا ای آقایی که از هـمه کس به من نزدیک تری...من جز شما کسی را نمی شناسم ...
بد بودم ...می دانـم ...بد کردم می دانم ... اما جز تو کسی را ندارم ...
ای امیـدِ ناامیدان ...
رهـایی ام بخش از این دلتنگى و فراقی که اسیر آن شـده ام مهـدی جـان!
http://soal93.loxblog.com/